.

درباره پايگاه

مدیریت پایگاه: »
محمد نوعی

بسم الله الرحمن الرحیم...... عرض خسته نباشی به تمامی دوستان بنده حقیر این وب را برای شناساندن دوستان عاشق اهل بیت و ولایت درست کرده ام. هر دوست عزیزی که شوق جهاد و شهادت را دارد می تواند در این وب ثبت نام و از امکانات وب استفاده بکند. قصد این وب نشان دادن مردم و نوجوانانی است که برای دینشان حاضرند جان شیرینشان را در راه خدا بدهند..... به مردمی است که در مقابل این شیردلان ایستاده اند و چشمهایشان را بر حقیقت بسته اند....... .............................. دوستان عزیز با پیام ها و نظر های گرمتان به دشمنان این ملت نشان دهید که آن شور شوق از پدر و مادرتان به شما ارث رسیده. .............................. اگر کسی قصد همکاری با بنده حقیر را داشت میتواند به (current313martyr@mailfa.com) پیام دهد. .............................. به امید او................

مطالب

لینک

» کانون شاهد وایثار دانشگاه پیام نور شیراز
» رقیه
» هيئت شهداي گمنام
» وبسایت روشنگری
» کانون فرهنگی هنری شهدای فتح المبین روستای استقلال
» چادر ممنوع
» حلقه صالحین شهیدسیدحسین موسویان
» شهدای دارالولایه سیستان
» جمعـــــــه های انتظار
» ثارالله
» دیوونه ی حسین حسین حسین
» آواز چت(چت روم اسلامی)
» طلوع ستاره (اللهم عجل لولیک الفرج)
» پایگاه بصیرتی و مقاومت سایبری 20-13
» با من به کربلا...
» هیئت عشاق الحسن (پیروان ولایت) قم المقدسه
» یـــــوسف زهـــــــرا
» نقش زنان ایران در انقلاب
» ๑۩๑ خادمین شهدا ءساوه๑۩๑
» *‏‏*‏‏*‏یا مهدی‏(عج)***
» وبسایت روشنگری
» وبسایت روز گردان
» وبلاگ فرج فا
» وبلاگ آخرین بت شکن
» ردیاب جی پی اس ماشین
» ارم زوتی z300
» جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پادگان شهیدان دوران-شهادت افتخار ماست و آدرس samen-mn313martyr.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





روزانه لینک

همسنگران

ابزار و قالب وبلاگ

معببر سايبري فندرسک آخرين بت شکن ثامن تم
محمد نوعی چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392 13:29 ::



تازه عروس و دامادی که در کربلا به شهادت رسیدند وهب و همسرش هانیه می باشند:
در تاریخ آمده که او به همراه مادر و همسرش در بیابان ثعلبیه به دامداری مشغول بودند. این سه نفر به نام‏های قمر، وهب و هانیه، زندگی آرام و ساده ‏ای داشتند. وهب گوسفندان خود را برای چرا به دشت و صحرا می‏برد و شب باز می‏گشت. او تازه با هانیه عروسی کرده بود. هر سه مسیحی بودند. امام حسین (‏علیه السلام) با یاران خود در مسیر حرکت‏ به سوی کربلا، چشمشان در صحرای ثعلبیه به خیمه سیاه سوخته ‏ای افتاد. امام نزدیک آن خیمه رفت. دید پیرزن فقیری در آنجا زندگی می‏کند. او قمر مادر وهب بود. امام حال و روزگار او را پرسید. او گفت: روزگار می‏گذرد. ولی ما در مضیقه آب هستیم. اگر آب می‏داشتیم بسیار خوب بود. امام با او به کناری رفتند، تا به سنگی رسیدند، امام با نیزه خود آن سنگ را از جا کند. آب خوش‏گواری از زیر سنگ بیرون آمد. پیرزن بسیار شادمان شد و از امام‏ (علیه السلام) تشکر کرد. هنگام خداحافظی، امام حسین‏ (علیه السلام) هدف از هجرت و حرکت‏ خود را گفت و به آن مادر پیر فرمود: ما نیازی به یار و یاور داریم. وقتی که پسرت وهب بازگشت، به او بگو به ما بپیوندد و ما را در راه دفاع از حق و مبارزه با ظلم کمک کند.
امام رفت. پیرزن در حیرت فرو رفته بود، عظمت و کرامت و ضعیف ‏نوازی و مهربانی امام فکر و قلب او را قبضه کرده بود. دلش می‏خواست‏ با امام حرکت کند. صبر کرد تا عروس و پسرش وهب آمدند. آنان آب گوارای چشمه در کنار خیمه خود را دیدند. از علت پرسیدند. قمر جریان را برای آنان تعریف کرد. و پیام امام را نیز به پسرش ابلاغ نمود. این سه نفر شیفته امام شدند. بار و بندیل خود را برداشتند و به سوی کاروان امام حرکت کرده و به حضور امام رسیده و اسلام را پذیرفتند و با سپاه امام (‏علیه السلام) با کمال عشق و علاقه به راه خود ادامه داده تا به کربلا رسیدند. نه روز از عروسی وهب و هانیه می‏گذشت. آنان ماه عسل خود را در کربلا کنار حسین‏ (علیه السلام) و خاندان ارجمند ایشان گذراندند. سرانجام روز عاشورا و در هفدهمین روز عروسی خود، وهب و هانیه به شهادت رسیدند. قمر با دلاوری‏های خود، حماسه‏ها آفرید و روسفیدی دو سرا را کسب کرد. اینک به چگونگی شهادت وهب و هانیه توجه کنید:
روز عاشورا فرا رسید. قمر به وهب گفت: پسرم برخیز و پسر دختر پیامبرصلی الله علیه وآله را یاری کن.
وهب گفت: مادرم حتما یاری می‏کنم و کوتاهی نخواهم کرد.
ام وهب آن‏چنان پسرش را عاشقانه به سوی میدان دعوت می‏کرد، که گویی می‏خواهد کبوترش را به سوی میدان به پرواز درآورد. او اشک شوق می‏ریخت که جوان تازه دامادش، در رکاب حسین (‏علیه السلام) شهد شهادت بنوشد.
هانیه همسر وهب به خاطر غربت و این‏که با وهب تازه عروسی کرده بود، در آغاز در مورد رفتن وهب به میدان بی ‏میل بود. و تحمل فراق وهب برای او سخت و رنج ‏آور بود. ولی قمر اصرار داشت که وهب به میدان برود و می‏گفت: پسرم از تو راضی نخواهم شد مگر این‏که به یاری پسر پیغمبر بروی. پسرم تو هرگز به شفاعت جد امام حسین‏ (علیه السلام) نمی‏رسی مگر با رضایت امام و رضایت من.
سرانجام هانیه به وهب گفت: تو وقتی که کشته شوی وارد بهشت می‏گردی و همنشین حورالعین می‏شوی. آنگاه مرا فراموش می‏کنی. اگر می‏خواهی دلم را آرام کنی، نزد امام حسین‏ (علیه السلام) برویم در محضر او با من عهد کن که مرا فراموش نکنی.
وهب و هانیه به حضور امام آمدند. هانیه به امام عرض کرد: من دو حاجت دارم:
1. وقتی که وهب کشته شد، من بی‏سرپرست می‏شوم، مرا به اهل‏ بیت‏ خودت ملحق کن.
2. وقتی که وهب کشته شد و با حورالعین محشور گردید، شاهد باش که او مرا فراموش نکند.
گفتار از دل برخاسته هانیه، امام حسین (‏علیه السلام) را منقلب کرد. قطرات اشک از چشمان حسین (‏علیه السلام) سرازیر شد. هانیه را آرام کرد و قول داد که به خواسته‏ های او عمل شود.
وهب به میدان تاخت و رجز جانانه خواند و ایثارگرانه جنگید، و جماعتی را کشت و نزد مادر بازگشت و گفت: آیا از من راضی شدی؟
قمر گفت: از تو راضی نمی‏شوم تا در پیشگاه حسین (‏علیه السلام) کشته گردی. او به میدان بازگشت و همچنان با صولت عجیب می‏جنگید به طوری که نوزده سواره و بیست پیاده را کشت. سپس هر دو دست او را قطع کردند.
همسرش هانیه عمودی برداشت و کنار شوهرش آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت در رکاب پاکان، با دشمن جنگ کن، وهب همسرش را به خیمه‏ها برگرداند. ولی او می‏گفت: برنمی‏گردم تا با تو کشته شوم.
امام حسین (‏علیه السلام) فرمود: از ناحیه ما بهترین پاداش به شما برسد، به خیمه ‏ها برگرد. هانیه بازگشت. وهب همچنان جنگید تا او را اسیر کرده نزد عمرسعد آوردند. عمرسعد که صلابت و دلاوری او را دیده بود، به او گفت:
ما اشد صولتک: «چقدر صولت و رشادت سختی داری.» سپس دستور داد گردنش را زدند و سربریده او را به سوی لشگر امام حسین‏ (علیه السلام) انداختند. مادرش قمر، سر او را گرفت و به آغوش کشید و خون صورتش را پاک کرد و گفت: «حمد و سپاس خداوندی را که با شهادت تو، مرا روسفید کرد»
سپس سر بریده فرزندش را به سوی دشمن انداخت. یعنی متاعی که در راه خدا دادم پس نمی‏گیرم. آن‏گاه عمود خیمه را از جا کند و به میدان رفت و دو نفر از دشمن را کشت. امام حسین (‏علیه السلام) فرمود: ای مادر وهب به خیمه برگرد، پسرت اکنون با رسول ‏خدا (صلی الله علیه وآله) است. او به خیمه بازگشت در حالی که می‏گفت: «خدایا امیدم را ناامید نکن‏»، امام به او فرمود: ای مادر وهب امیدت برآورده است.
هانیه همسر وهب خود را به جنازه به خون غلطیده همسرش وهب رساند، خون‏ها را از پیکر او پاک می‏کرد و می‏گفت: «بهشت ‏بر تو گوارا باد»
شمر وقتی که او را دید به غلامش رستم دستور داد او را بکشد. رستم با عمود بر آن نو عروس زد و او را کشت. و این نخستین زنی بود که در کربلا در راه دفاع از حریم امام حسین‏ (علیه السلام) به شهادت رسید.
وهب هنگام شهادت 25 سال داشت. او و خانواده ‏اش در روز عاشورا ده روز بود که به اسلام گرویده بودند.

(محمدمهدی اشتهاردی، سوگنامه آل محمدصلی الله علیه وآله، ص 209 )


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






کدنويسي قالب:چهارهزار شهيد
گرافيک قالب:آخرين بت شکن

منوي اصلي

زمان پايگاه

موضوعات مطالب

برچسب‌ها

امکانات پايگاه


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 273
بازدید کل : 81963
تعداد مطالب : 95
تعداد نظرات : 72
تعداد آنلاین : 1


کد متحرک کردن عنوان وب

وبلاگ شهیدان دوران تماس با مدیر

پادگان شهیدان دوران

java4ir.blogfa.com scrollamount="1" scrolldelay="20" style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt; color: red" direction="right"> ((پادگان شهیدان دوران خوش آمدید...هرکه دارد شوق کرب بلا بسم الله)) script type='text/javascript' src='http://rssReader.abzarak.com/code.php?t=3&back=_fff&color=_444&box=_fff&max=50&rss=http://javalord.vcp.ir/?goto=rss' > <
  • افراد آنلاین :
  • ورودی گوگل :
  • تعداد کل مطالب :
  • بازدید امروز :
  • بازدید دیروز :
  • بازدید این ماه :
  • بازدید کل :
  • < arrow
    home
    Gmail

    Abbout
    .shadow { -moz-box-shadow: 3px 3px 5px 6px #ccc; -webkit-box-shadow: 3px 3px 5px 6px #ccc; box-shadow: 3px 3px 5px 6px #ccc; }